علت مبقیۀ خداانگاری غرب

علت مبقیۀ خداانگاری غرب

در ادامۀ بحث «آخرالزمان و شدت ظلم»(جلسۀ 32، 4 شوال 1443) به تبیین موضوع «علت مبقیۀ خداانگاری غرب» می‌پردازیم.

پیش از این به معرفی دو اسلام در عصر حاضر رسیدیم. تا قبل از انقلاب چنین جدایی وجود نداشت؛ زیرا همۀ حاکمان اسلامی تحت سلطه غرب بودند؛ اما پس از انقلاب با شاخص‌های خاص اسلام ناب محمدی که بنیان‌گذار انقلاب اسلامی بنا نهادند، تلاش غرب و صهیونیست برای تحمیل اسلام آمریکایی با جنگ نرم افزایش یافت. به دلیل داشتن روحیات غلط، برخی از جوامع تحت تسلط غرب قرار گرفتند؛ دبی، کویت، ترکیه، مالزی و عربستان از جمله جوامعی هستد که مصادیق بارز اسلام آمریکایی هستند.

بررسی این مصادیق برای کسانی که قدرت تشخیص دو اسلام را ندارند و در مملکت نورانی زندگی می‌کنند؛ اما قدر نعمت را نمی‌دانند لازم است. از سوی دیگر با این بررسی‌ها می‌توان فهمید که کدام اسلام مسیر منجی و سیرۀ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را دربردارد و همچنین کمترین کاری که می‌توان انجام داد، بررسی روحیات خود و با بصیرت نگریستن به شاخص‌های ناب اسلامی است که در جلسۀ گذشته عرض کردیم. بدانیم که علی‌رغم وجود تمام کاستی‌ها، این شاخص‌ها حقایقی در مسیر سازندگی برای انسان هستند.

سیستم غرب برای جهانی کردن صهیونیسم، تمام قوا و بازوان خود را که هیچ استقلالی از خود ندارند و تابع بی‌چون و چرای او هستند به کار گرفته است.

یکی از این شهرها دبی است که در زمان بسیار کوتاه به شهری فوق مدرن و لاکچری تبدیل شد. تفریح‌گاه‌هایی را با خشک‌کردن آب و اسراف برق تشکیل دادند و دبی مرکز نمایندگی برندهای بین‌المللی و جایگاه نمایشگاه‌های بزرگ جهانی شد. متأسفانه به دلیل نزدیکی به ایران و کم‌هزینه بودن مخارج تردد به نسبت سایر کشورهای مشابه، مورد استقبال ایرانی‌ها هم قرار گرفت. حتی ایرانی‌ها در آنجا سرمایه‌گذاری نیز انجام دادند، لذا به آنجا زیاد سفر می‌کنند و بیشترین اعتراض را در کمبودها و فشارها همین افراد دارند.

جامعۀ دوم؛ ترکیه است. رفت و آمد به این کشور نیز برای ایرانی‌ها به دلیل هم‌مرز بودن، راحت است. تا زمانی‌که عثمانی در این کشور حاکمیت داشت، اسلام ناب اجرا می‌شد. بعد از حاکمیت آتاتورک قوانینی وضع شد که تقابل جدی با قوانین زمان عثمانی داشت. آتاتورک تمام تلاش خود را در راستای استانداردسازی برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا به کار بست.

در اسلام ناب محمدی ظلم‌پذیری در بُعد شخصی و بیرونی وجود ندارد. اما در جوامع اسلامی که در آن آمریکا بتواند کار خود را پیش ببرد اسلام آمریکایی حاکم است. یکی از شاخصه‌های اسلام آمریکایی بسنده کردن به ظاهر دین یا سکولار دینی است. اگر جامعه‌ای این ویژگی‌ها را داشته باشد، آمریکا هیچ کاری با او ندارد و خبری از فشار و تحریم و جنگ هم نیست.

لذا آرام‌آرام در ترکیه اسلام‌گراییِ سکولار، حاکم شد و مردم و حاکمانش بسیاری از ارزش‌ها و باورهای غرب را پذیرفتند. هر چند هنوز ترکیه هویت اصلی و سنتی خود را از دست نداده‌؛ اما در نگرش و فرهنگ و روحیه، التقاطی از سنت غرب دارد و سنت غرب در این جامعه بیشتر حاکم است. امروزه مردم ترکیه خود را مسلمانان مدرن می‌دانند.

علاوه بر سکولار بودن، شاخصۀ بعدی اسلام آمریکایی در این کشور سازش‌کاری و منفعت‌طلبی است و اهل مبارزه با استکبار نیستند؛ البته نسبت به دولت‌های دیگر، بسیار کم و در حاشیه، صهیونیست‌ستیزند؛ اما این ستیز از برنامه‌های اصلی آنان نیست.

آن‌ها اسلامی با آرمان‌گرایی ماکیاولیستی دارند که مطابق فرمایش علامه جعفری(رحمة‌الله‌علیه) متعلق به سیستم فرهنگ اسلام معاویه است؛ یعنی جدایی دین از سیاست، پذیرش التزامات نظام لیبرال، عدم برخورد با بی‌عدالتی در دنیا، حرکت در مسیر اقتصاد بازار آزاد و نگاه ملی‌گرایانه در قالب شعار جهان ترکی. ‌

از دیگر دولت‌های اسلامی مالزی است. این کشور دو اقدام اساسی را در برنامه‌های بنیادین خود قرار داده است؛ اول دستیابی و برتری در شاخصه‌های دانش روز و ویژگی‌های جوامع مترقّی، دوم تغییر تصویر اسلام به عنوان اسلام نامتمدن؛ یعنی القا می‌کنند که اسلام دین متمدن نیست و دنبال اسلام غربی که به آن‌ها معرفی شده، راه افتادند. می‌گویند در تمام جنبه‌های زندگی باید قوی باشیم، همان‌طور که غرب هم قوی است و به عنوان خلیفۀ خدا باید توسعه در جهان داشته باشیم. مثل ترکیه طرد کامل جهان غرب را نمی‌پذیرند و الگوهای اقتصادی و غیر اقتصادی را از غرب می‌گیرند. اگر بخواهیم مختصر توصیف کنیم؛ یعنی یا غرب باش و دین خود را داشته باش! این جمله به نوعی شعار این کشور است.

از دیگر جوامع خودفروخته و نوکر غرب، عربستان است. یک نمونۀ بارز که با یک نگاه ظاهری هم مشخص است، هر چند راه توجیه در برخی حرکاتش به چشم می‌خورد؛ اما عربستان صددرصد شاخصه‌های اسلام آمریکایی را دارد و به آن افتخار هم می‌کند. عربستان در حقیقت در استعمار آمریکاست و تابع غرب.

در عربستان سعودی بزرگان دینی، پیش‌نمازها و سخنرانان و وُکلای زیادی وجود دارند که همگی دولتی هستند. اینان شورای علمای اعظم هستند که عزل و نصب می‌کنند و پایۀ اصلی سیاست هستند؛ هر هفته با شاه ملاقات می‌کنند و شاه با آن‌ها مشورت می‌کند.

بیشتر بزرگان عربستان سعودی، به خاندان الشیخ وابسته هستند که از نوادگان محمدبن‌عبدالوهاب است که بنیان‌گذار فرقه وهابیت است و با اکثر خانواده‌های شاه سعودی ارتباط دارد. از سال 1932 میلادی که پادشاهی آل‌سعود بنا شد، در واقع حاکمیت اسلام در عربستان با وهابیان بوده است.

85 درصد از شهروندان عربستانی اهل سنت هستند و از مذهب احمدبن‌حنبل پیروی می‌کنند. گرچه در ظاهر پیرو احمدبن‌حنبل هستند؛ اما در حقیقت آئین آن‌ها وهابی است. فرقه وهابیت در اواخر سدۀ 12 – 13 هجری قمری در منطقۀ نجد تأسیس شد. وهابی‌ها تشبیهی هستند و با آئین خود، خدایی را ساختند که توحید را در پرستش این خدا می‌دانند. توسل و تبرّک به اماکن مقدسه را بدعت و تکفیر می‌دانند. به همین دلیل بعد از تسلط یافتن، اولین کارشان تخریب اماکن مقدسه بود. حرم حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را هم به دلایل خاص خود تخریب نکردند.

تا جایی اسلام غربی در عربستان پیش رفته که صهیونیست و غرب می‌خواهد با ساخت شهر نئوم[1] هماوردی معجزه‌وار خلق کند! در این پروژه می‌خواهد قدرت خود را به نمایش بگذارد. ساخت یک شهر برنامه‌ریزی شده از فناوری‌های هوشمند، در استان تبوک در شمال غربی عربستان، که قرار است در سال‌های آتی قابل سکونت شود. محمدبن‌سلمان برای این پروژه با آمریکا و رژیم صهیونیسم تعهداتی بسته است و دستان او به خون میلیون‌ها نفر در عربستان و یمن و فلسطین و سوریه آغشته است. یکی از ساده‌ترین تعهدات، زمینه‌سازی برای سرمایه‌گذاری تجارِ صهیونیسم است. از این طریق مقدمات سازمان جاسوسی موساد برای حضور مستقیم در منطقه به عنوان سرمایه‌گذار فراهم شده است.

هدف اصلی از این پروژه و تعهدات آن این است که بقیۀ تعهدات کشورهای عربی در حاشیه قرار بگیرند. بنا دارند خاورمیانه را مرکزی برای حضور صهیونیسم کنند. به همین دلیل به محمدبن‌سلمان دستور داده‌اند که به هیچ قیمتی عقب‌نشینی نکند و همۀ مخالفان را نیز از سر راه بردارد. حتی با روند کاهش قیمت نفت عربستان، کمبود هزینه‌های ساخت را تأمین می‌کنند. بدین‌وسیله و با این بهانه در کل فرهنگ عربستان نفوذ کرده‌اند.

همۀ ممالک اسلامی وقتی تحت تسلط حاکمی دربیایند که در پیشرفت، صنعت و تکنیک، ید بالایی دارد، مسلماً ادعای خدایی می‌کنند. بدانیم تا زمانی که روحیۀ ما، روحیۀ اسلام عربی باشد، بخواهیم و نخواهیم به آمریکا اصالت داده‌ایم و تا زمانی که او اصالت دارد، امتلاء ظلم و جور و ستم در دنیا بیشتر می‌شود. با این اوصاف، دولت‌های اسلامی و مردمان آن که روحیۀ غرب را پذیرفتند علت مبقیۀ ادعای خداانگاری غرب هستند.

هم اکنون مرکز اسلام ناب محمدی، در تمام دنیا ایران است؛ اگرچه آرام آرام به عراق و شام و حتی ترکیه در حال نفوذ است. این مهم، ریشه در ولایت فقیه دارد و اگر هم بنا باشد که این انقلاب پیروز نشود به خاطر ناسپاسی‌ مردم و همراهی نکردن با آرمان‌های انقلاب و تسلیم شدن در برابر هجمه‌های هجوم نرم دشمن است.

وظیفۀ ما به عنوان منتظر هم خودسازی[2] است و هم ایستادگی در برابر ستم‌هایی که تحت عنوان اسلام آمریکایی و غرب اعمال می‌شود. البته ناگفته نماند که عبور از شاخصه‌های اسلام آمریکایی و غرب فشارهایی را تحمیل کرده است که قابل انکار نیست. اما اگر نگاه ما صرفاً برای دین خدا باشد این فشارها باعث تضعیف در پاسداری نظام جمهوری اسلامی نمی‌شود.

حال ببینیم کدام قشر هستند که با عدم شناخت اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی، اسلام ناب را زیر سؤال می‌برند و اسلام آمریکایی را ترویج می‌دهند.

برای ورود به بحث، به بررسی آیات قرآن در این زمینه می‌پردازیم.

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»؛ آیا آن گروه از سران و اشراف بنی‌اسرائیل را پس از موسی ندیدی که به پیامبرشان گفتند: برای ما زمامدار و فرمانروایی برانگیز تا در راه خدا جنگ کنیم؟ گفت: آیا احتمال نمی‌دهید، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنید [و سر به نافرمانی بزنید؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادی است که در راه خدا جنگ نکنیم، در حالی‌که از میان خانه‌ها و فرزندانمان بیرون رانده شده‌ایم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکی از آنان روی گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست[3].

طبق این آیه و ویژگی‌هایی که برای انسان‌های ملأ ذکر شده است، لازم است افراد ملأ را بشناسم. آنان افرادی هستند که روحیۀ راحت‌طلبی دارند و می‌خواهند روی این روحیه را با پوشش دینی و خدایی بپوشانند.

«وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛ و پیامبرشان به آنان گفت: بی‌تردید خدا طالوت را برای شما به زمامداری برانگیخت. گفتند: [شگفتا!] چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروایی از او سزاوارتریم و به او وسعت و فراخی مالی داده نشده [پس ما کجا و زمامداری انسانی تهیدست کجا!؟] [پیامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزیده و وی را در دانش و نیروی جسمی فزونی داده و خدا زمامداری‌اش را به هر کس که بخواهد عطا می‌کند و خدا بسیار عطاکننده و داناست[4].

با روحیه‌ای که انسان‌های ملأ داشتند به رهبری طالوت که فردی جوان و تهیدست بود نیز معترض شدند؛ در حالی‌که او از جانب خدا برگزیده شده بود. امروز هم اکثر کسانی که رهبری ولایت فقیه را زیر سوال می‌برند و کسانی که در صدر اسلام غدیر را زیر پا گذاشتند چنین روحیه‌ای دارند و داشتند.

همان‌طور که می‌بینید قرآن برای تمام زمان‌ها و مکان‌ها وظایف را مشخص کرده است، چنانچه در سبیل غیر خدا باشیم هر کسی برایمان رهبر خواهد شد؛ اما اگر طالب زندگی الهی هستیم باید اجازه بدهیم و بپذیریم که رهبر را هم خدا برایمان انتخاب کند.

آن عده از افراد ملأ که می‌گویند اگر من جای رهبر بودم چنین و چنان می‌کردم، در دید شخصی نظاره‌گرند. غافل از اینکه رهبر سود و زیان کلی را در نظر می‌گیرد.

باید دقت کنیم که ارزش‌های انقلاب لوث نشود و در حفظ آن کوشا باشیم. با دید مادی به امور ننگریم؛ بلکه با دیدگاه الهی و با بصیرت ببینیم. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشیم، حال آن که خیرِ ما در آن باشد.[5]

لذا به طور مجمل از جمله معیارهای افراد ملأ؛ ظاهربینی است؛ حتی رهبر را دنیایی و دین را ظاهری می‌خواهند و به راحتی و بدون تعقل می‌گویند: «آمریکا بالای سر ما بود بهتر بود!». افراد ملأ در هر زمینه توجیه می‌آورند و در سختی‌ها و کاستی‌ها مدام غُر می‌زنند. برایشان تنها، مال و گسترش آن مهم است؛ در حالی‌که معیار خدا در انتخاب، علم و دانش ربّانی، توحید، وجود ابدی و وحدت است. او بندگانش را از کثرت به وحدت و از شهادت به غیب، از دنیا به آخرت و از مال‌پرستی به حق‌پرستی دعوت می‌کند.

حال امروز خود را در این میزان‌ها بسنجیم که چقدر می‌توانیم با مهدی موعود(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌شریف) باشیم؟ دنبال تصورات خود از حضرت نباشیم. امروز اهل علم و معرفت و آگاهی لازم است بیش از پیش به روشنگری مردم بپردازند و اهمیت دادن به کیفیت را برای مردم تبیین کنند، زیرا با نگاه کمّی داشتن به امور، فقط روحیۀ غُر زدن و راحت‌طلبی را که با شاخص‌های فرهنگ ناب اسلام محمدی فاصله دارد، تقویت می‌کنند. به امید روزی که این شاخص‌های ناب اسلام محمدی، با ظهور حجت در تمام جهان فراگیر شود.    

 

 

 

 

 
 

 

 


[1] - نئوم از دو بخش «نئو یا نیو (New)»؛ یعنی جدید و تازه و «م»؛ یعنی مستقبل تشکیل شده است. نئوم به معنای نوآوری در آینده است.

[2] - سورۀ مائده، آیۀ 105: «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ»؛ خویشتن را بپائید.

[3] - سورۀ بقره، آیۀ ۲۴۶.

[4] - سورۀ بقره، آیۀ 247.

[5] - سورۀ بقره، آیۀ 216: «عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ»

 



نظرات کاربران

//